پیشگیری اولویت دارد، دومین جلسه کافه آموزش و پژوهش مطالعات زنان را روز بیست و هفتم خردادماه ۱۴۰۱ با حضور دکتر سیما فردوسی، کارشناس روانشناسی، دکتر سیدحسن موسوی چلک، کارشناس مددکاری، دکتر هوشنگ پوربابایی، کارشناس حقوقی، دکتر مرضیه حاجی‌پور ساردویی، کارشناس رسانه، دکتر سیمین حاجی‌پور ساردویی، کارشناس جامعه‌شناسی و جمعی از حضار متخصص در حوزه‌های […]

پیشگیری اولویت دارد، دومین جلسه کافه آموزش و پژوهش مطالعات زنان را روز بیست و هفتم خردادماه ۱۴۰۱ با حضور دکتر سیما فردوسی، کارشناس روانشناسی، دکتر سیدحسن موسوی چلک، کارشناس مددکاری، دکتر هوشنگ پوربابایی، کارشناس حقوقی، دکتر مرضیه حاجی‌پور ساردویی، کارشناس رسانه، دکتر سیمین حاجی‌پور ساردویی، کارشناس جامعه‌شناسی و جمعی از حضار متخصص در حوزه‌های حقوق، مطالعات زنان و علوم سیاسی پیرامون موضوع «عشق، نفرت: قتل ناموسی» در کافه نخلستان برگزار کردیم.

به گزارش پایگاه خبری ندای البرزسیمین حاجی‌پور ساردویی، بنیانگذار کافه آموزش و پژوهش مطالعات زنان: در این نشست صمیمی و گفت‌وگومحور اجماع نظری بر اولویت و اهمیت «پیشگیری، پیش از وقوع جرم» قرار گرفت. البته بر «تناسب مجازات با جرم» نیز به عنوان عامل بازدارنده تأکید شد.

مطلب زیر بر اساس «تحلیل گفتمان» سخنان متخصصان حاضر در این نشست تهیه شده است:

مقدمه

خشونت علیه زنان یک مشکل جهانی است و قتل ناموسی، به عنوان شدیدترین شکل خشونت، تنها بخشی از یک پدیده بزرگ‌تر به نام «زن‌کُشی» است که به معنا و مفهوم قتل یک زن به دلایلی مرتبط با جنسیت او مورد استفاده قرار می‌گیرد.

قتل ناموسی را می‌توان اینگونه توصیف کرد که جرمی بوسیله اعضای مرد خانواده علیه اعضای زن خانواده  به تصور اینکه زن هنجارها و انتظارات جامعه را زیر پا گذاشته و خانواده را بی‌آبرو کرده است، رخ می‌دهد. این هنجارشکنی ممکن است عرفی، شرعی، اخلاقی یا قانونی باشد. در این نوع قتل، زن فرصت دفاع ندارد و مرد در جایگاه قاضی و مجری، اتهام را تشخیص می‌دهد، ثابت می‌کند، حکم را صادر و در نهایت، به نام ناموس و شرف، اجرا می‌کند.

صندوق جمعیت سازمان ملل در سال ۲۰۰۵ (پس از آن سال، آمار جدیدی اعلام نشده است) اعلام کرد سالانه ۵۰۰۰ زن در سراسر جهان در جریان قتل ناموسی کشته می‌شوند. آمار غیررسمی این رقم را تا ۲۰۰۰۰ نفر افزایش می‌دهد.

در ایران نیز آمار دقیقی از قتل ناموسی وجود ندارد. بسیاری از دختران و زنان در گمنامی و به دلایل واهی و انگ قبیله کشته می‌شوند و جایی ثبت نمی‌شوند. اما در کل، گفته می‌شود، ۲۰ درصد از کل قتل‌های آشکار و ثبت شده کشور در حیطه قتل‌های ناموسی قرار می‌گیرد و استان‌های خوزستان، ایلام، سیستان و بلوچستان، کردستان، کرمانشاه، لرستان، فارس، آذربایجان شرقی و اردبیل با بیشترین میزان درگیری در موضوع قتل‌های ناموسی شناخته می‌شوند.

در این گفتگوی صمیمانه، در صدد بودیم به پرسش‌های زیر پاسخ دهیم:

  1. چرا برخی مردان در نقش‌های پدر، برادر و همسر بجای صیانت از ناموس به خشونت علیه ناموس روی می‌آورند؟
  2. آسیب‌ها و پیامدهای این خشونت‌ها در جامعه کدامند؟ و
  3. چگونه می‌توان از تعداد آن در طول زمان کاست؟

با وجودی که با هدف ارائه راهکار حقوقی، وارد گفت‌وگو شدیم، اما در حین نشست، با راهکارهایی آشنا شدیم و گفت‌وگو و مسیر آن را تغییر داد. این تلنگر به ذهن ما وارد شد که:

  • در ارائه راهکار، پیشگیری مهم‌تر است یا مجازات؟ و
  • چه راهکارهایی برای پیشگیری از قتل‌های ناموسی وجود دارد؟

با وجودی که در موضوع پیشگیری اتفاق نظر وجود داشت، اما در مجازات و میزان مجازات اختلاف نظرهایی دیده می‌شد. در کل، همگی بر اولویت و اهمیت پیشگیری بر مجازات تأکید داشتند. این در حالی بود که این گلایه مطرح می‌شد که:

  • چرا جامعه با راهکارهای پیشگیری آشنا نیست اما پیرامون مجازات بحث می‌کند؟

عوامل، ریشه‌ها و دلایل قتل‌های ناموسی

عوامل مؤثر در قتل‌های ناموسی را در سه گروه بررسی کردیم:

  1. عوامل خُرد / فردی
  2. عوامل میانی / میان اشخاص
  3. عوامل کلان / ساختاری
  1. عوامل خُرد / فردی

برداشت اشتباه از واژه ناموس

در اولین گام به تعریف قتل ناموسی و ناموس پرداختیم. در این نشست، حاجی‌پور گفت: اصطلاح قتل ناموسی از دو واژه تشکیل شده که بخش «ناموس» آن در طول سالیان به کژکارکردی اجتماعی و فرهنگی رسیده است. برخی معتقد هستند ناموس، در کارکرد امروزی خود، نظامی از سلطه را ایجاد کرده که در حیطه آن نظام، زن از مشروعیت و هویت مستقل برخوردار نمی‌شود، در موقعیت فرودست قرار می‌گیرد و دارایی مرد محسوب می‌شود و در نهایت، سرکشی او از سنت‌ها باید همراه با مجازات باشد. این در حالی است که زن امروزی از هویت مستقل برخوردار است و لازم نیست که زن قربانی قتل ناموسی عملاً از هنجارهای رفتاری تخطی کرده باشد؛ صرف این تصور که زن از قوانین رفتار جنسی تخطی کرده است، به شرافت مرد لطمه می‌زند و ناموس او را در معرض مخاطره قرار می‌دهد. رژیم ناموس نابخشودنی است؛ به این معنا که به زنانی که سوء‌ظن به آنها وارد شده، فرصت دفاع نمی‌دهد و اعضای خانواده هیچ جایگزین اجتماعی قابل قبولی جز حذف این لکه از ناموس خود را ندارند. بنابراین، با حمله به زن و ریختن خون، لکه را از ناموس خود پاک می‌کنند.

در این زمینه، موسوی می‌گوید: ناموس‌پرستی همیشه در ایران بوده و وجه غالب است. هر جایی به ناموس تعرض می‌شود، واکنش‌ها احساسی است. اگر احساسی نبود، به قانون می‌سپردند. بنابراین، رفتار در قتل ناموسی، رفتار منطقی نیست. به همین دلیل، فرد پس از خاتمه عمل، احساس پشیمانی می‌کند.

حاجی‌پور در ادامه می‌گوید: برداشت‌های اشتباه از واژه ناموس موجب اقداماتی خشونت‌بار علیه زنان در خانواده می‌شود. اما قتل ناموسی نه تنها موجب احیای آبرو و حیثیت فرد نمی‌شود، بلکه رسوایی را، اگر رسوایی باشد، از حالت پنهان و محدود به صورت آشکار و گسترده بدل می‌کند و خون نه تنها برخلاف تصور عامه، ننگ را پاک نمی‌کند، بلکه ننگ را، اگر ننگ باشد، علنی، آشکار و گسترده می‌کند.

نگرش منفی، بدبینی و سوءظن نسبت به زنان

حاجی‌پور توضیح می‌دهد: نگرش منفی، بدبینی و سوءظن نسبت به زنان و دختران در برخی افراد وجود دارد که با لطیفه‌ها، تعامل با سایر افراد و رفتارهایی که در تجربه زیسته افراد وجود دارد، تقویت و ترویج شده، به زن‌ستیزی و در نهایت، زن‌کُشی ختم می‌شود.

باید پذیرفت که احساس خشم، عصبانیت، شک و تردید، آشفتگی، ترس، درد و رنج، افسردگی و پریشانی برای فردی که احساس خیانت همسرش، در ذهنش رخنه کرده، طبیعی است؛ منتهی باید عکس‌العمل به شکلی صورت گیرد که راه بازگشت برای طرف مقابل بسته نشود.

تجربه کودکی از خشونت

حاجی‌پور ادامه می‌دهد: گاهی تجربه کودکی از خشونت، هنجارهای خشونت علیه زنان را برای فرد عادی و قابل قبول می‌سازد به گونه‌ای که بروز و ظهور آن را در بزرگسالی در شدیدترین حالت قتل ناموسی می‌بینیم.

  • عوامل میانی / میان اشخاص

سنت‌های نادرست همسرگزینی و ازدواج‌های اجباری

در اینجا، فردوسی با تأکید بر ازدواج‌های اجباری، می‌گوید: یکی از عوامل قتل‌های ناموسی ازدواج‌های اجباری است.

تشویق افراد به قتل ناموسی

موسوی می‌گوید: در برخی موارد تشویق افراد تأثیرگذار است و این تشویق‌ها موجب الگوبرداری و تکرار کار برای همان فرد یا افراد دیگر می‌تواند باشد.

در ماجرای قتل‌های ناموسی با دخالت و تحریک دیگران به شکل فشارهای هنجاری شامل نکوهش و تهییج فرد با عباراتی مانند بی‌غیرت و ترسو روبه‌رو هستیم. تهمتی به زن زده می‌شود و مسئله آبرو مطرح می‌شود و به گونه‌ای فرد تحت فشار قرار می‌گیرد که چاره‌ای جز واکنش ندارد.

فردوسی ادامه می‌دهد: قتل انسانی که جرمش ثابت نشده یا بر فرض اثبات جرم در دادگاه صالح، حکم او چند ضربه شلاق است، نامش غیرت نیست؛ بلکه جهالت محض است. جاهلانی از افراد خانواده یا محله که مشوق چنین جنایاتی هستند، شریک جرم قاتل هستند.

حاجی‌پور می‌گوید: متأسفانه نگاه بخشی از جامعه به قتل‌های ناموسی به دلیل «هم‌ذات‌پنداری با قاتل» مثبت است.

موسوی ادامه می‌دهد: در زمان قتل مونا پاسخ‌ها و واکنش‌ها در فضای مجازی را پیگیری می‌کردم. متأسفانه بخشی از جامعه قاتل را تشویق می‌کردند.

  • عوامل کلان / ساختارها

ساختار قومی ـ قبیله‌ای و فرهنگی

قتل ناموسی در ایران بیشتر ریشه در فرهنگ قبیله‌ای دارد که تبعیض علیه زنان، محدودسازی زنان و تعصب علیه زنان را عمیق‌تر و ریشه‌دارتر می‌کند.

فردوسی در مورد ساختار فرهنگی و عشیره‌ای می‌گوید: باید از خشونت خانگی شروع بکنیم. قتل ممکن است قتل‌های درون و برون خانوادگی باشد و ریشه در تعصبات فرهنگی، سنتی و جنسیتی دارد. بر اساس تحقیقات این سه مسئله به گونه‌ای در هم تنیده که به باورهای عمیق در برخی استان‌ها تبدیل شده است.

موسوی با بررسی فرد، خانواده و جامعه در ساختار فرهنگی ادامه می‌دهد: فرد باید مورد بررسی قرار گیرد، اما یک بخش نیز ساختار است. فردی که سر مونا را می‌بُرد و با افتخار در کوچه و خیابان می‌گرداند، می‌خواهد پیامی را منتقل کند. می‌خواهد بگوید که «من آدم بی‌غیرتی نیستم». می‌خواهد اعاده حیثیت بکند. چه کسی این را به او تحمیل کرده است؟ فشاری که ساختار و جامعه بر این فرد وارد می‌کنند که «اگر این لکه ننگ را پاک نکنی، بی‌غیرتی».

دختری با پسری رابطه داشت. برادرانش سر او را می‌بُرند و روی نیسان می‌چرخانند تا نشان دهند که غیرت دارند.

آیا در واقعه رومینا واقعاً پدر رومینا بی‌عاطفه بود؟ من معتقدم خیر. آن چیزی که باعث می‌شود پدر رومینا با داس سر دختر خود را ببرد، فشارهای فرهنگی حاکم بر محیطی است که این پدر در آن زندگی می‌کرد. رومینا در یک روستا زندگی می‌کرد. ساختار خانواده و جامعه کاملا بسته بود و وقتی متوجه می‌شوند که رابطه‌ای با فردی دارد دیگر کسی نمی‌تواند تحمل کند. آیا رومینا به تنهایی مقصر بود؟ آیا پدر به تنهایی مقصر بود؟ من اعتقاد دارم در اینگونه موارد فشارهایی که ساختار بر فرد وارد می‌کند، موجب می‌شود فرد کاری را انجام دهد که مورد دلخواهش نیست.

در موضوع ریحانه در کرمان و فاطمه در آبادان، اینها هیچ کدام بدون نقش محیط اتفاق نمی‌افتند. وقتی فرد تحت فشار قبیله قرار دارد و آبروی قبیله و عشیره‌اش در خطر است، آبروی قبیله، عشیره و خانواده به نوع واکنش پدر در مقابل دخترش برمی‌گردد.

پوربابایی ادامه می‌دهد: شرافت خانواده ننگین شده است. بسیاری از افراد به دلیل آبرو اصلاً به قانون مراجعه نمی‌کنند. قتل ناموسی بیشتر در کشورهایی رخ می‌دهد که سبقه سنتی دارند، مانند پاکستان.

ساختار مردسالارانه

از دیگر ساختارهای مؤثر در قتل‌های ناموسی، باورها و ساختارهای مردسالارانه و سنتی است که به اشتباه باورهای دینی در نظر گرفته می‌شود.

فردوسی می‌گوید: مردسالاری در کنار ضعف قوانین موجب خشونت‌هایی از نوع قتل ناموسی می‌شود.

حاجی‌پور معتقد است: قتل ناموسی بیش از آنکه بر اندیشه دینی استوار باشد، بر نظام پدرسالاری استوار است.

ساختارهای قانونی

اما از مهم‌ترین عوامل مؤثر در قتل‌های ناموسی، ساختارهای قانونی هستند. ساختارهای قانونی را می‌توان در دو دسته در نظر گرفت:

الف ـ قوانین تبعیض‌آمیز در ازدواج و طلاق و کودک‌همسری

ب ـ مواد ۳۰۱، ۳۰۲ و ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی.

پوربابایی می‌گوید: طبق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی قتل‌های ناموسی زمانی مستوجب قصاص نیستند که مرتکب پدر یا اجداد پدری مقتول باشد و طبق ماده ۳۰۲ هر گاه مرتکب همسر زانیه باشد و علم به رضایت زن در زنا داشته باشد یا در حین ارتکاب جرم می‌تواند زانی و زانیه را به قتل برساند. این افراد طبق ماده ۶۱۲ فقط به پرداخت دیه و حبس تعزیری ۳ تا ۱۰ سال محکوم می‌شوند که معمولاً در مرور زمان بخشیده می‌شوند. بنابراین، قانون بجای جلوگیری از وقوع قتل، به طور علنی تصمیم‌گیری، رسیدگی، صدور و اجرای حکم را به شهروند منتقل کرده است.

حاجی‌پور می‌گوید: قانونگذار کیفری در حالی حواشی امنی را برای مرتکب ایجاد کرده است که در اصل ۳۵ قانون اساسی، به عنوان سند بالادستی، حق دفاع و دادرسی منصفانه به همه حتی خطرناک‌ترین مجرمان داده شده، اما در این مورد، قانون مجازات اسلامی که باید ذیل قانون اساسی تعریف شود، این حق قانونی را از زن سلب کرده است.

ساختار فقهی یا سنتی؟

ریشه‌های قتل ناموسی بسیار عمیق‌تر از آموزه‌های یک دین یا ویژگی‌های یک فرهنگ است. بنابراین، محصول یک مذهب یا حتی یک فرهنگ نیست. اگرچه شکل‌های متفاوتی به خود می‌گیرد و با فراوانی‌های متفاوت از منطقه‌ای به منطقه دیگر ظاهر می‌شود، اما همه جوامع را تحت تأثیر قرار می‌دهد  و در پیشینه اکثر فرهنگ‌ها، قتل ناموسی دیده می‌شود. در هند و پاکستان، نیز در میان جمعیت هندو و مسلمان به طور یکسان رخ می‌دهد.

اما ناآگاهی نسبت به آموزه‌های اسلام موجب شده برخی ادعا کنند به دلایل دینی اقدام به قتل ناموسی می‌کنند و برخی دیگر نیز مدعی شوند قتل ناموسی ریشه در دین دارد که هر دو ادعا ناصواب است.

به دنبال قتل دردناک رومینا اشرفی توسط پدرش، حساب توئیتری «ریحانه» منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بخشی از بیانات ایشان را درباره جایگاه زن و برخورد سخت با کسانی که تعدی به زن را حق خود می‌دانند، منتشر کرد. رهبر انقلاب در بخشی از بیانات خود می‌فرمایند‌: جامعه، هم از لحاظ قانونی و هم از لحاظ اخلاقی، باید با کسانی که تعدی به زن را حق خودشان می‌دانند، برخورد سختی بکند؛ قانون هم باید در این زمینه مجازات‌های سختی را پیش‌بینی کند.

قانون شریعت موضع روشنی در قتل ناموسی دارد که مستقیماً به احکام صادره از حضرت محمد (ص) استناد می‌کند: شوهری که همسر یا معشوقش را می‌کشد، مانند هر مورد دیگری مرتکب قتل شده است، حتی اگر شوهر آن دو را در عمل دستگیر کرده باشد. اساس این امر برگرفته از احادیث یا سخنان حضرت محمد (ص) است، وقتی از ایشان پرسیدند: اگر شوهری زنش را با مرد دیگری بیابد چه می‌شود؟ پیامبر اکرم پاسخ دادند: شوهر نمی‌تواند او را بکشد و هیچ کس را نمی‌توان مجازات کرد؛ مگر اینکه شوهر چهار شاهد را که این عمل را دیده‌اند، بیاورد.

قرآن نیز روش عملی برای شوهران یا زنانی که مشکوک به خیانت بودند و همچنین کسانی که همسر خود را در حال خیانت می‌گرفتند، اما شاهدی نداشتند، ارائه می‌کند:

۶) و مردانى که همسران خود را به زنا متهم مى‌کنند، و بر درستى دعوایشان گواهانى جز خویشتن ندارند، شهادت هر یک از آنان چهار مرتبه است که در هر مرتبه خدا را گواه مى‌گیرد که در نسبتى که به همسرش مى‌دهد از راستگویان است.

۷) و پنجمین گواهى او این است که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد.

۸) بدین طریق اتهام شوهر به همسر خود ثابت مى‌شود. و کیفر زنا بر او مقرر مى‌گردد؛ و این کیفر را از او برمى‌دارد اینکه چهار مرتبه خدا را گواه گیرد که شوهرش از دروغگویان است.

۹) و پنجمین بار گواهى دهد که خشم خدا بر او باد اگر شوهرش از راستگویان باشد (قرآن، سوره نور، آیه‌های ۹-۶)

بنابراین، بیگانه بودن قتل ناموسی برای شریعت کاملاً در قوانین سختگیرانه در اثبات ادعا واضح است.

از سوی دیگر، کشوری که در رتبه‌بندی سازمان ملل در مورد زن‌کُشی بدترین رتبه را دارد، السالوادور است که کاملاً غیرشرعی و اکثریت کاتولیک است. این واقعیت‌ها، همراه با این واقعیت که قوانین کشورهای مسلمان که قتل‌های ناموسی را انجام می‌دهند، در واقع از اروپا وارد شده‌اند، باید چیزی را به ما یادآوری کنند که جامعه ما به راحتی از آن غافل می‌شود: «خشونت علیه زنان مشکل بشر است و به همان اندازه بخشی از گذشته و حال حاضر دنیای غرب مانند هر جای دیگر است».

تضاد در پدیده‌ها

تغییر سبک زندگی و چالش میان سنت و مدرنیته

در دنیای امروز، سبک زندگی تغییر کرده و مدرن شده، اما ذهنیت افراد هنوز سنتی است و تحمل حتی صحبت دختر خانواده با یک مرد نامحرم را در فضای عمومی ندارد.

پوربابایی در این زمینه می‌گوید: بعضی از این قتل‌های ناموسی تضاد در پدیده‌ها است. یک پدیده سنتی داریم، روبه‌روی پدیده‌های جدید قرار می‌گیرد. باور «دختر آفتاب مهتاب ندیده» را داریم، ورود موبایل را هم داریم. همان دختر آفتاب مهتاب ندیده می‌خواهد از پدیده جدید که موبایل است، استفاده کند. خب، مورد قبول واقع نمی‌شود و قتل ناموسی اتفاق می‌افتد. در قبایل سنتی و شهرهای مرزی ما مردم نه تنها در قتل‌های ناموسی وجدانشان به درد نمی‌آید، بلکه می‌گویند مجازاتش همین است. پس باید مردم را با پدیده‌های جدید آشنا کنیم.

ایجاد هویت جدید و مستقل برای زنان

در نتیجه تغییر سبک زندگی و مدرنیزاسیون، هویت جدید و مستقلی برای زنان ایجاد شده است. اما فرهنگ، ارزش‌ها و هنجارهای سنتی در تضاد با این هویت جدید قرار می‌گیرند.

حاجی‌پور می‌گوید: این سبک جدید زندگی و ارزش‌ها و هنجارهای سنتی باید یک جایی به تفاهم برسند.

آسیب‌ها و پیامدها

افزایش حس ناامنی، افزایش خشونت در تعداد، شدت و جسارت قاتل، ترویج انتقام‌جویی فردی و شیوع بزهکاری بخشی از پیامدهای قتل‌های ناموسی اخیر است. اما مهم‌ترین آسیب اینگونه قتل‌ها آسیب به بهداشت روانی جامعه است.

فردوسی می‌گوید: باید توجه بیشتری به سلامت روان جامعه داشت. ۲۵ درصد از افراد جامعه ما دچار اختلال روان هستند و این اختلال روان به معنای اضطراب داشتن نیست. از روان‌نژندی شروع شده، به روان‌پریشی می‌رسد. گاهی این روان‌پریشی در شکل قتل ناموسی بروز می‌کند و گاهی به خشم فروخورده تبدیل می‌شود. این خشم فروخورده ممکن است به خودکشی یا فرار از منزل منجر شود و پدیده‌ای به نام فیور به وجود بیاید که فرار عملی از مکانی به مکان دیگر است. در برخی موارد فرار به فرار از هویت می‌رسد و آمار زنان در این زمینه کم نیست. اما در برخی موارد، اختلالات روانی به مشکلات جسمانی تبدیل می‌شود و این اختلالات موجب ناهنجاری‌های رفتاری می‌شود.

موسوی ادامه می‌دهد: با توجه به کرونا مسئله سلامت روان بدتر شده و تا ۳۰٫۴ درصد افزایش یافته است. این در حالی است که ما هنوز شاخص سلامت روان را تعریف نکرده‌ایم.

راهکارها

پیشگیری در اولویت است

در ارائه راهکارها به دنبال بحث‌های حقوقی و افزایش مجازات بودیم که فردوسی گفت: زمان و سرعت عمل در قوانین و مجازات‌ها نتوانسته به کاهش آمارها کمک کند. هر چند قوانین باید به‌روزرسانی شوند، اما بحث پیشگیری در اولویت قرار دارد.

از اینجا جریان بحث تغییر یافت و شاید بتوان گفت مواردی که به عنوان پیشگیری بوسیله متخصصان حاضر در نشست مطرح شد، نقطه عطفی در جریان بحث قتل‌های ناموسی ایجاد کرد.

  1. آموزش

آموزش اولیه کودکی اصطلاحی است که به آموزش در دوره زمانی از تولد کودک تا ورود او به مهدکودک اشاره دارد. این دوره زمانی در زندگی کودکان بسیار اهمیت دارد، زیرا زمانی است که آنها برای اولین بار می‌آموزند چگونه با دیگران، از جمله همسالان، معلمان و والدین تعامل داشته باشند و در این دوران، کودکان بسیاری از مهارت‌های حیاتی اجتماعی و عاطفی را می‌آموزند.

فردوسی می‌گوید: آموزش باید از دوران کودکی آغاز شود. به مردان جامعه که روزی پسربچه هستند باید مدیریت خشم را یاد دهند و بیاموزند که شما، مالکِ مادر و خواهر خود نیستید. باید بحث عشق و محبت و احترام مطرح شود.

  • آموزش مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی، مجموعه‌ای از توانایی‌ها هستند که زمینه سازگاری و رفتار مفید فرد را فراهم می‌کنند. این توانایی‌ها فرد را قادر می‌سازد تا در مسئولیت‌ها و نقش‌های اجتماعی خود بدون لطمه زدن به خود و دیگران با خواست‌ها، انتظارات و مشکلات روبه‌رو شود. سازمان بهداشت جهانی ۱۰ مهارت زندگی را مشخص کرده که عبارتند از: مهارت خودآگاهی، مهارت همدلی، مهارت روابط بین فردی، مهارت ارتباط مؤثر، مهارت مقابله با استرس، مهارت مدیریت هیجان، مهارت حل مسئله، مهارت تصمیم‌گیری، مهارت تفکر خلاق و مهارت تفکر انتقادی.

فردوسی معتقد است: مهارت‌های زندگی و مهارت حل مسئله باید آموزش داده شود. اندیشه ما چه باشد و چطور باید یک معضل را از سر راه برداشت.

  • آموزش مهارت حل تعارضات

وجود اختلاف و تعارض در هر رابطه‌ای اجتناب‌ناپذیر است. انسان‌ها به طور طبیعی با یکدیگر تفاوت دارند و نوع نگاه و جهان‌بینی آنها نسبت به دیگران و مسایل متفاوت است. بنابراین، بسیار طبیعی است که با یکدیگر دچار تعارض شوند. اما مهارت حل تعارض به افراد کمک می‌کند تا زندگی شیرین‌تری را در کنار هم تجربه کنند.

موسوی در این مورد می‌گوید: خانواده‌های ما مهارت حل تعارض را ندارند. نمی‌دانند که چگونه می‌توانند تعارضات را حل کنند و چگونه می‌توانند از متخصصان استفاده کنند. هنوز جامعه یاد نگرفته است که اگر مشکلی در خانواده بروز کرد، باید به روانشناس و مددکار مراجعه کند و از آنها یاری بخواهد.

  • آموزش های تخصصی برای دست‌اندرکاران و قانونگذاران

موسوی ادامه می‌دهد: آموزش قضات و نیروی انتظامی در این مسئله به اندازه کافی نیست.

پوربابایی می‌گوید: آموزش نمایندگان باید در رأس قرار گیرد. باید آموزش در رشته حقوق درست شود.

موسوی می‌گوید: سیاستگذاری نیاز به آموزش دارد. سیاستگذار ما بر مبنای غلبه رویکرد اجتماعی خود تصمیم می‌گیرد. بسیاری از تصمیمات را اصلاً نمی‌خواند. یک سیاستگذار ممکن است به همه حوزه‌ها تسلط نداشته باشد، اما گاهی نمی‌داند تصمیمی که می‌گیرد، چه پیامدهایی دارد. وقتی قانون درست نوشته نمی‌شود و قانونگذار فهم درستی از موضوع ندارد، بنابراین، پیامدهای موضوع را نمی‌تواند پیش‌بینی کند.

  • ایجاد امنیت روانی

فردوسی می‌گوید: بسیاری از دختران از پدران خود می‌ترسند. نیاز به امنیت روانی مسئله‌ای است که پدران باید برای فرزندان خود را فراهم کنند.

  • تقویت عزت نفس زنان

فردوسی در همین راستا با اشاره به عزت نفس زنان و اهمیت آن در پیشگیری از قتل‌های ناموسی می‌گوید: باید کمک شود زنان ما عزت نفس خود را به دست آورند. زنان در بسیاری موارد نتوانسته‌اند از خود دفاع کنند، مثلاً در ازدواج‌های اجباری، بررسی‌ها نشان می‌دهد که زنان عزت نفس نداشته‌اند. باید کمک کنیم تا زنان به رشد فردی برسند.

  • پذیرش و ادغام اجتماعی

موسوی در ادامه صحبت فردوسی می‌گوید: مسئله مهم، پذیرش اجتماعی است. آیا فردی که خطا کرده است باید زندگیش پایان بپذیرد؟ ما بسترهای لازم برای بازگشت فرد را نداریم. پذیرش اجتماعی، رویکرد ادغام اجتماعی را مطرح می‌کند. یعنی باید فردی که خطا کرده بتواند در اجتماع ادغام شود.

  • اورژانس اجتماعی و آیین‌نامه اجرایی

آن پلیس و قاضی که با وجود التماس دختر (رومینا) که می‌گفت «پدرم مرا می‌کشد»، بجای تحویل او به مادر یا بهزیستی، او را به پدر تحویل می‌دهد، از آیین‌نامه اورژانس اجتماعی تخطی کرده است و باید پاسخگو باشد.

موسوی با اشاره به آیین‌نامه اورژانس اجتماعی و نقش آن در پیشگیری از قتل ناموسی می‌گوید: اگر قاضی همین قانون را مبنای کار قرار می‌داد، نباید رومینا را به پدر تحویل می‌داد. بهترین مرجع، اورژانس اجتماعی است. اورژانس اجتماعی کارش همین است. اما قاضی این قانون را مرجع قرار نداد.

مونا وقتی از ترکیه برگشت، قانون نمی‌بایست اجازه می‌داد همان شب به خانه پدر فرستاده شود. وقتی فردی در معرض خطر قرار می‌گیرد، اورژانس‌ اجتماعی محل کار است. همین قانون در وضعیت‌های مخاطره‌آمیز می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد؛ هر چند قانون مجازات اسلامی بر این قانون غلبه دارد. اما وقتی فردی در معرض خطر قرار می‌گیرد، اورژانس اجتماعی محمل قانونی دارد. البته با وجودی که ۲۲ سال از تصویب لایحه اورژانس اجتماعی می‌گذرد، اما زیرساخت‌های آن هنوز کاملاً آماده نیست و لازم است مسئولان توجه بیشتری به این محمل قانونی داشته باشند.

  • آگاهی‌بخشی در مورد شماره تلفن‌های اضطراری

موسوی در ادامه می‌گوید: شماره تلفن‌های مختلفی برای ارائه خدمات در مواقع اضطراری در نظر گرفته شده است که آشنایی با آنها می‌تواند در بسیاری موارد راه‌گشا باشد. اگر قربانیان مرجع را می‌شناختند، شاید در بسیاری موارد می‌توانستیم قتل ناموسی را مدیریت کنیم.

فردوسی می‌گوید: باید اطلاع‌رسانی در سطح مدارس انجام گیرد؛ به گونه‌ای که اگر بچه‌ها با خطری مواجه شدند، با یک شماره تلفن تماس بگیرند.

موسوی می‌گوید: بله، آموزش و پرورش یک خط به نام «نماد» با شماره ۱۵۷۰ ویژه دانش‌آموزان راه‌اندازی کرده است. ۱۲۹ (ارائه خدمات حقوقی) و ۱۲۳ (اورژانس اجتماعی) نیز می‌توانند کمک کنند. اورژانس اجتماعی حد فاصل بین خانه و کلانتری است. شماره ۱۴۸۰ نیز صدای مشاور سازمان بهزیستی است.

  1. یادگیری اجتماعی

در نظریه یادگیری اجتماعی گفته می‌شود که بر اساس مشاهده، تقلید و مدل‌سازی یادگیری اجتماعی رخ می‌دهد.

موسوی با طرح موضوع یادگیری اجتماعی می‌گوید: موضوع مهم یادگیری اجتماعی است. به این معنا که وقتی فردی کاری انجام می‌دهد، می‌تواند برای دیگران الگو شود. به عنوان مثال، الان به دلیل تکرار تعاملات، حساسیت‌ها کاهش یافته است.

فردوسی می‌گوید: همین یادگیری اجتماعی در اعدام قاتل ناموسی نیز می‌تواند رخ دهد. اگر ببینند فردی را به دلیل قتل ناموسی اعدام کردند، یادگیری اجتماعی رخ می‌دهد و موجب می‌شود که سایر افراد از این کار خودداری کنند.

  1. تاثیرگذاری رسانه‌ها

رسانه‌ها به طور انکارناپذیری بر فرهنگ، افکار عمومی، هویت، ساختارهای جامعه و مهم‌تر از همه اطلاع‌رسانی تأثیرگذار هستند و از عوامل و ابزارهای مهم جامعه‌پذیری افراد و رشد فرهنگی محسوب می‌شوند که می‌توانند نقش بسزایی در تحول جنبه‌های گوناگون زندگی ایفا کنند.

فردوسی در این زمینه می‌گوید: رسانه‌ها باید بیشتر کار کنند. بسیاری از افراد هستند که آگاهی ندارند. نمی‌دانند در صورت گرفتاری باید به کجا مراجعه کنند. رسانه‌ها باید در این مورد کمک کنند.

قاسمپور نیز ضمن تأیید سخن فردوسی می‌گوید: در رسانه‌ها به اندازه کافی اطلاع‌رسانی نمی‌شود.

تناسب مجازات با جرم

  1. به روزرسانی قوانین

سرانجام موضوع قوانین مطرح شد. فردوسی می‌گوید: اگر کسی اشتباه می‌کند یا خطا می‌کند، باید قانون رسیدگی کند. باید قوانین به‌روزرسانی شود. ما در قتل‌های ناموسی ضعف قوانین داریم.

موسوی می‌گوید: و در مواردی بی‌اعتمادی به قانون نیز وجود دارد.

پوربابایی می‌گوید: قوانین ما از مسایل فقهی گرفته شده است. حدیث «أَنْتَ‏ وَ مَالُکَ‏ لِأَبِیک‏»؛ یعنی تو و اموالت برای پدرت می‌باشی. این حدیث یعنی اگر پدر، فرزند را بکشد، قصاص نمی‌شود. این حدیث منسوب به پیامبر است. اما آیا این حدیث درست است؟ قانونگذار با این قوانین اجازه می‌دهد که این اتفاقات بیفتد. فقه باید پویا باشد. ما برای نظم قانون ایجاد می‌کنیم. اما ماده ۳۰۳ مجازات اسلامی با طرح مسئله مهدورالدم بودن به افراد اجازه قتل می‌دهد و این قتل نه دیه دارد و نه قصاص. حتی اگر فردی اعتقاد داشته باشد که فرد دیگری مهدورالدم است، اجازه کشتن دارد. بنابراین، قانونگذار راه قتل افراد را باز گذاشته است و اجازه داده است کج‌اندیشی، با یک لعاب مقدس‌مآب پوشانده شود که می‌تواند خطرناک باشد.

موسوی می‌گوید: خیلی موارد بر مبنای سلیقه است. در دین شرایط بسیار سختی برای زنا در نظر گرفته شده است.

قاسمپور، یکی از افراد حاضر در جلسه، می‌گوید: در قانونگذاری مقتضیات زمان و مکان را در نظر نمی‌گیرند. قانون نیازمند بازنگری است. خلاء بزرگی در شرایط قانونگذاری خود را نشان می‌دهد.

قاسمپور ادامه می‌دهد: اگر دادگاه‌ها مسئله خشونت علیه زنان را جدی می‌گرفتند، حداقل فاصله بین قتل‌ها افزایش می‌یافت. ماده ۶۱۲ در مواردی که قصاص امکان‌پذیر نیست از جمله در قتل‌های ناموسی که قاتل ولی‌دم نیز هست، برای پاسخگویی به عواطف جامعه فقط ۳ تا ۱۰ سال مجازات در نظر گرفته است. بنابراین، رویکرد جزایی و قضایی ما در قتل‌های ناموسی بر تسامح است و این در افزایش و تکرار آن بسیار اثرگذار است. اصلاح این قوانین ضروری است.

در ادامه قاسمپور این پرسش را طرح می‌کند که آیا میزان حکمی که قانون برای مرتکب قتل ناموسی در نظر گرفته است، کفایت می‌کند؟

پوربابایی می‌گوید: افزایش مجازات تأثیری ندارد.

اما فردوسی معتقد است: اگر ببینند فردی را به دلیل قتل ناموسی اعدام کردند، یادگیری اجتماعی رخ می‌دهد و موجب می‌شود که سایر افراد از این کار خودداری کنند.

موسوی نیز معتقد است: باید از عادی‌سازی جرم جلوگیری شود و مجازات دارای خصوصیت بازدارندگی باشد.

قاسمپور نیز که دارای دکترای حقوق است می‌گوید: قطعیت از حکم گرفته شده است.

  • فعال شدن حوزه اجتماعی در کنار قضات

موسوی می‌گوید: باید بخش‌های اجتماعی را در کنار قضات فعال کنیم. ما این حرف‌ها را می‌زنیم اما به عمل درنمی‌آید.

فردوسی می‌گوید: بله. اگر رشته روانشناسی جنایی در دانشگاه راه‌اندازی شود، فارغ‌التحصیلان این رشته می‌توانند در کنار قضات فعال شوند.

موسوی ادامه می‌دهد: بله، به افراد با تخصص‌های مختلف نیاز است.

  • پرونده شخصیت

«پرونده شخصیت» یکی از نوآوری‌های قانون آیین دادرسی کیفری سال ۹۲ است که در برخی از جرایم مهم به طور الزامی باید تشکیل شود. این پرونده در راستای شناخت بیشتر متهم و وضعیت روانی، اجتماعی و سوابق زندگی او است. پرونده شخصیت متفاوت از پرونده کیفری است و بر اساس ماده ۲۰۳ قانون آیین دادرسی کیفری و به دستور بازپرس به موازات پرونده کیفری بوسیله واحد مددکاری اجتماعی تشکیل می‌شود.

موسوی با طرح «پرونده شخصیت» می‌گوید: سال‌ها از تصویب تشکیل پرونده شخصیت می‌گذرد. اما هنوز جایگاه قانونی ندارد. هنوز اداره کل مددکاری اجتماعی باید تشکیل شود.

  • ظرفیت میانجی‌گری

میانجی‌گری رسمی بوسیله میانجی‌گران آموزش دیده در حوزه مسایل کیفری از جمله ظرفیت‌هایی است که در دعواهای حقوقی و کیفری وجود دارد و در مبانی دینی نیز مورد تأکید قرار گرفته است.

موسوی در این مورد می‌گوید: ما ظرفیت میانجی‌گری هم داریم. بخش مددکاری این ظرفیت را هم دارد. این ظرفیت‌ها هستند، اما بسیاری از مردم از این ظرفیت‌ها خبر ندارند.

فردوسی می‌گوید: با توجه به بافت مذهبی کشور، باید از ظرفیت علما استفاده کرد.

موسوی معتقد است: مردم باید مسایل کارشناسی را خارج از حوزه دین بشنوند. بیشترین تریبون را روحانیان دارند. باید روحانیان را در این حوزه آموزش داد و اگر آموزش درست داده نشود، ممکن است ورودشان مسایل را بدتر هم بکند. رسانه، روحانی و مربی پرورشی باید درست به مسایل بپردازند. در این صورت، مسایل خیلی بهتر حل می‌شود.

گفت‌گو؛ صریح و بی‌پرده

  1. جلب توجه بیشتر جامعه به اهمیت موضوع

موسوی می‌گوید: با توجه به اتفاقاتی که در سال گذشته رخ داد، قتل ناموسی موضوعی است که باید از پستو بیرون بیاید و خیلی صریح و بی‌پرده باید در مورد آن صحبت کرد.

فردوسی می‌گوید: زنان جامعه نیز باید فعال‌تر عمل کنند و مسئولیت فردی باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

  • ایجاد فضای گفت‌وگو

موسوی ادامه می‌دهد: گفت‌وگوهایی از این دست می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد. این گفت‌وگوها را باید با افراد مختلف داشته باشیم. رویکرد چندنهادی داشته باشیم و از تمام ظرفیت‌ها استفاده کنیم. باید اینقدر در مورد این موضوع صحبت کنیم، تا قبح موضوع از بین برود و مسئله حل شود. این گفت‌وگوها می‌تواند تأثیرگذار باشد، اما سیاستگذاران باید در این گفتگوها حضور داشته باشند.

نتیجه‌گیری

قتل ناموسی ناخوشایند است، برهم‌زننده نظم جامعه است، آسیب‌زننده به سلامت روانی افراد و جامعه است، ریشه در عوامل فردی، میان فردی و ساختاری دارد، باید در تفاهم سنت و مدرنیته به این برداشت رسید که دخالت در زندگی دیگران، انگ زدن به زنان خانواده دیگر و تشویق افراد ذکور آن خانواده به پاک کردن آن انگ، نه ننگ، با خون محکوم است و باید این تغییر فرهنگی بوسیله اساتید دانشگاه و روحانیان در قالب ارتباط حوزه و دانشگاه با جامعه نهادینه شود. لذا با موضوعی چندوجهی روبه‌رو هستیم که در تعالیم پیامبر اکرم (ص)، شریعت و سخنان مقام معظم رهبری و علما نیز مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفته است. بنابراین، حرف اول این است که «پیشگیری مهم‌تر از مجازات است».

اما خشونت علیه زنان و ناکامی سیستم‌های قانونی در مجازات آن، یک مشکل جدی است و نشان می‌دهد که تناسبی میان جرم و مجازات وجود ندارد. این در حالی است که افزایش مجازات به دلیل یادگیری اجتماعی می‌تواند در کاهش جرم مؤثر باشد. هر چند افزایش مجازات ممکن است منجر به حذف کامل قتل‌های ناموسی نشود، اما باید توجه داشت افزایش خشونت‌ها و قتل‌های ناموسی نیز به گسترش «پاکدامنی و عفاف» منجر نمی‌شود.