نگاهی به لزوم موسیقی شناسی قومی در ایران، یادداشت پیش رو پیرامون موسیقی شناسی قومی و لزوم وجود آن در ایران است.
به گزارش ندای البرز: به نقل از موسیقینو: محسن حجاریان– موسیقی شناس قومی |اصلی عام و کلی وجود دارد که هرچه انسان به دست خود و با ذهن و اندیشه خود میآفریند باید بر آن اشراف داشته باشد. آفریده انسان محصول اندیشه انسانی است و در این میان، موسیقی هم ساخته اندیشه آدمیان است.
میتوانیم اولین پرسش خود را درباره موسیقی چنین مطرح سازیم که آیا به راستی انسانها بر اصوات موسیقی، به مثابه پدیده ای ساخته انسان، اشراف دارند؟ ما در مورد آداب و رسوم و زبان و کردار و مناسک و نظام خانواده و در یک کلام فرهنگ مردمان پژوهش میکنیم و تا اندازه ای هم به قوانین درونی آنها پی میبریم و آنها را به خود و دیگران معرفی میکنیم.
به همین ترتیب هم، موسیقی مردمان اینوییت(اسکیموها)، سرخپوستان، زولوها در آفریقا و ساکنان کوهپایههای آند و بربرهای شمال آفریقا را مطالعه میکنیم. فراموش نمی کنیم که موسیقی این مردمان، از زوایای بسیاری، از کهن شناسی تا رابطه زبان و ادبیات و شعر و رقص و افسانه و اساطیر و عزا و شادمانی و در عین حال نیز حالات روحانی، همه در محتوای فرهنگ و تاریخ و جامعه تنیده شده و هر بار که دست به مطالعه میزنیم، از زوایای دیگر به کشف موضوعات جدید اذعان میکنیم.
در کنار بررسی موسیقی در درون فرهنگ، باید به پدیدههای جامعه و تاریخ نیز توجه جدی کرد. سه پدیده سازنده سرگذشت انسان یعنی جامعه و فرهنگ و تاریخ، همه با سرنوشت موسیقی گره خورده اند. جامعه جایگاهی است که موسیقی در آن آفریده میشود و پرورش مییابد و به پاره ای از فرهنگ مبدل و سپس دست تاریخ سپرده میشود و تاریخ آن را دگرگون میسازد.
این سه پدیده رابطه ای تودرتو و دیالکتیکی دارند و نمی توان تاثیر آنها را بر یکدیگر ازهم جداساخت، با هر کدام به نحوی و با کرداری مشخص موسیقی را در دامن خود پرورش میدهند و موسیقی هم به ماهیت و جایگاه هر یک به نحوی مینگرد.
ارتباط درونی این سه پدیده و تاثیر آنها بر عینیت و ذهنیت موسیقی امری است پیچیده و برداشت موسیقی شناس قومی از این سه جریان میتواند به شناخت ژرف تری ازموسیقی بینجامد.
از مبانی عام تئوریک تا موضوعات خاص و از کلی ترین تا جزیی ترین موارد شناخت موسیقی ایران، همه از اهم گفتمان “اتنوموزیکولوژی“(موسیقی شناسی قومی) است که رواج آن مستلزم کاربرد روش و دانش این رشته در ایران است که میباید با خلاقیت موسیقی شناسان و اتنوموزیکولوگهای ایرانی مسیرخود را بیابد و اسیر دنباله رویهای بی جا در جهانی سرگردان نشود. وقتی ما واژه اتنوموزیکولوژی را در زبان فارسی به همین صورت به کار میبریم و میدانیم که واژه بیگانه است، تصور میکنیم که در اثبات مباحث خود نیز دائما میباید به گفتهها و نقل قولهای بیگانگان تکیه کنیم.
استقلال در بیان اندیشه موسیقی شناسی قومی خود، به مفهوم بی نیازی از جامعه علمی بشری نیست؛ برعکس موجب سربلندی است که ما هم بتوانیم در برابر تلاشها و پژوهشهای آنان، دستاوردهای علمی خود را به جامعه جهانی تقدیم کنیم.
ما باید تفاوت همفکریهای علمی را با پخته خواریهای یکجانشینی تشخیص دهیم. همان اندازه که آنان در موسیقی شناسی علمی به ما یاری میرسانند، ما هم باید آنان را یاری دهیم و دانش موسیقی شناسانه خود را در سطحی بالا در اختیارشان بگذاریم.
آدمیان یک خانواده اندیشمندند و هر مردمانی، در هر گوشه ای از این آفاق پهناور، به فراخور توان فکری و آرمانهای علمی، دانش خود را به جوامع انسانی اهدا میکنند.
دانش اتنو هم در ایران میباید به دنبال یافتن مسیر خود باشد. اما در این اوضاع، هر بار به سرنوشت اتنو در ایران میاندیشم، اندوه سنگینی بر قلب وافکارم چیره میشود و نمی توانم در برابر کژروی آن بی تفاوت بمانم.
به گمان من و کسانی دیگر، موسیقی ایران رو به انحطاط نهاده و موسیقی شناسی ایران هم که بخشی از آن است، و در این لحظات خطیر و بحرانی میبایست نقش سازنده خود را ایفا کند، در گمراهیها سرگردان مانده است. اتنوموزیکولوژی ایرانی سالهاست خبر از پریشانی میدهد.
عده ای از دست اندرکاران دانشکدههای موسیقی، با کم خردی در ساخت واژههای من درآوردی و بی پایه مانند نبود فرم در بعضی آثار با تعریف آهنگسازی یا ترجمه بعضی از فرمها، بدعتهایی نهادهاند و جای شگفتی نیست که در این گیر و دار و وانفسا، کورانی عصاکش کوران دیگرشده اند. این جماعت، دن کیشوت وار، در خیال خود تصوری از واژه ای یا مفهومی میسازند و میپندارند در خارج از ذهن آنها هم چنان است و دیگران هم باید همان تصور را کنند. آنان تصور میکنند خیالشان با “واقعیت” سازگار است و آن “واقعیت” همان “حقیقت” است، پس به “حقیقت” دست یافته اند. بی تردید این پریشان حالی، به موازات سرنوشت موسیقی ایران، نقش تباه کننده خود را بر جا نهاده و هر زمان افزون تر میشود و ما از فروپاشی جایگاه معنوی موسیقی ایران از این جنبه غافل مانده ایم.
پرسش این است که در این میان چه باید کرد؟
روشن است که این مجال جای گله گذاری و درددل نیست اما در سخن از موسیقی شناسی، کمتر مردمانی در جهان، بخشی از نیروی معنوی خود را صرف چنین فرسایشهای جانکاه کردهاند که بر فرهنگ ما تحمیل شده است. اینها همه نشان دهنده اعوجاج شکننده ای است که موسیقی ما را به پرتگاه تباهی و نابودی و بی هویتی کشانده است. این سخنها همه نشان از خون دلی دارد که از لعل موسیقی ایران فوران میکند.
Thursday, 26 December , 2024