گرایش انسان به هنر از چه زمانی آغاز شد؟ چگونه انسان متوجه توانای خود در خلق یک اثر هنری شد و از چه زمانی توانست برای بیان مقصود خود به جای واژه و آوا، از تصویر اسفاده کند؟ چطور یک اثر ارزشگذاری هنری یافت و توجه ها را به سوی خود جلب کرد؟ چه انگیزهای بوده که انسان را به انجام کارهای هنری سوق داده و چه چیزی باعث شده تا انسانها در سراسر دنیا تا درکی دستکم مشابه از هنر داشته و تا این حد شیفتهی کارهای هنری باشند؟
به گزارش ندای البرز ، مریم وحیدنیا، هنرمند:
پرسش هایی از دست و بسیاری پرسشهای دیگر از جمله مقوله هایی هستند که همواره محل گفتگو بحث میان اندیشمندان و متخصصان حوزه های گوناگون در حیطه علوم انسانی بوده و چه بسا دامنه ی آنها با گسترش مفاهیم علوم انسانی گسترده تر و ژرف تر نیز شده اند.
مباحث مرتبط با این پرسشها از روانشناسی تا جامعه شناسی ، از زیبایی شناسی تا فلسفه را درگیر کرده است و حتی به طرح مباحث شخصیت شناسی و برداشتهایی مبتنی بر تیپ ها و دسته بندی های آن و یا طبقات اجتماعی و برداشتهای مبتنی بر آن دامن زدهاست.
به هر روی انسان و اثر او یا به نوعی روانشناسی و هنر دو مؤلفهای هستند که ارتباط تنگاتنگ و فشردهای با یکدیگر دارند. چه بسا یکی از نخستین پاسخهایی که به رابطهی روانشناسی و هنر داده شده است ماهیت لذتبخش بودن هنر است.
به تعبیری هنر توان و مهارت خلق زیبایی است؛ هنر مجموعهای از آثار یا فرایندهای ساخت انسان است که در جهت انتقال پیام یا مفهوم و یا ثبت یک لحظه ویژه با هدف اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسان معنی می یابد.
پس از رویکردهای نخستین استفاده از هنر در انتقال پیام و نه از منظر زیبایی شناسی، انسان به سرعت هنر را برای تسکین خود از طریق جذابیت های نهفته در آن برگزید،پس از آن چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر هنری در هنر نشانه هایی از آرامش جسته و یافته اند. آنچه در هنر به نظر اصل است، زیبایی و گیرایی آن است.
هرچند در هرزمانی و مکانی زیبایی را به شکلهای مختلفی درک و تعبیر شده است. به هر روی هنر یکی از ابزارهای مهم برای توسعه خلاقیت و نوآوری انسان بوده است. صدالبته جذابیت یک اثر هنری به میزان اثرگذاری آن بر مخاطب نیز بستگی دارد. همین است که در مقابل یک اثر هنری هر یک از تماشاگران برداشت خود را داشته و هر کدام به میزانی متفاوت جذب آن شده اند.
این بحث بسیار گسترده و در جای خود نیاز به بررسی بیشتر دارد. آنچه در این مقال مورد توجه است ارتباط هنر جذاب برای انسان با ویژگی های عاطفی و رفتاری خود در هر یک از نقشهای هنرمند یا مخاطب اثر هنری است. چرا که برانگیختن احساسات ربط به دیدگاه و تجربه فردی دارد و مخاطب یک اثر هنری گاه با هنرمند همذات پنداری کرده و بابرداشت او از یک پدیده یا رویداد همراه می شود.
پیشینه این نگاه به ارتباط هنر و انسان ( بخوانید روانشناسی) به قرنها پیش برمی گردد و توسط فیلسوفانی چون ارسطو نیز بررسی شده، جایی که در کتاب معروفش Poetica به آن پرداخته و نامش را “کاتارسیس” به معنی موزون کننده شخص در جامعه نهاده است. او مینویسد: “روح انسانی باید از احساسات مازاد آن تطهیر شود “و این نقش بر عهده هنر است. ارسطو به فراخور هنر پرمخاطب دوران خود معتقد بود یکی از مهمترین کارکردهای نمایشنامههای تراژدی، برونریزی احساسات و عواطف و رسیدن به نوعی از کاتارسیس است.
همچنین او معتقد بود جذابیت و زیبایی یک اثر هنری ریشه در تقارن و تناسب آن دارد و این چیزی است که ریشه در قوای عقلانی انسان دارد و همین است که موجب تفاوت درک انسان با حیوان است.
بنابراین زیبایی و قوای عقلی و همچنین احساسات بشری با یکدیگر پیوند دارند. با این تعریف هنر وسیله ای برای پیرایش و لذت انسان و حظ بردن از زیبایی و تناسب است. این نگاه دامنه وسیع و گسترده ای از تعاریف را در باب هنر و انسان در جامعه نیز پیش روی میگذارد که در آینده بدان نیز پرداخته خواهد شد.
و اما کاربرد روانشناختی هنر، برای اولین بار توسط فروید بررسی شد و روانکاوی به تأثیرات متقابل روانشناسی و هنر پرداخت. او فعالیتهای هنری را ابزاری قدرتمند برای تحلیل روانکاوی شخصیت تعریف کرد و هنر درمانی را بهعنوان ایجاد موقعیت برای انتخاب و تغییر رفتارها و فرصتهایی برای تجربه مجدد درگیریها به منظور حل، تجزیهوتحلیل و یا پاسخ دادن به آنها توصیف میکند.
هنر به نوعی بیان معنا، ارزش و یا برانگیختن احساسات با استفاده از روشهای ویژه توسط فردی است که شاید خود نداند یک هنرمند است. شاید او هرگز این شیوه ی انتقال پیام را دوباره انتخاب نکند اما اصل این ست که توانسته اثری بگذارد که از نظر عاطفی معنادار باشد. تولید هنر فعالیتی معنادار و هدفمند است که میتوان قدرت خلاقیت انسان و نوع نگاه او را با آن سنجش و درک کرد.
هنر این ظرفیت را دارد که از تنش های انسان کاسته و با برانگیختگی هیجانی تاثیراتی انگیزشی و یا حتی درمانی به جای بگذارد. از همین روی هنر درمانی نیز امروزه جای خود را در کنار سایر روش های درمانی بدون دارو باز کرده و با تکیه بر روشها و شیوه های متناسب با گروه سنی در حوزه های تخصصی به کار گرفته می شود.
بسیاری از هنرمندان مانند گابو، کلی، کاندینسکی، آلبرتسیس و کیپس این شاخه را به طرز چشمگیری توسعه دادند. همچنین مالرو آن را جالب دید و کتاب “روانشناسی هنر” را نوشت.
توسعه روانشناسی هنر از دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ همراه با پیشرفت تاریخ هنر بود. در همین زمان، روانشناسی گشتالت، یک دیدگاه کلنگر در روانشناسی، به رشد روانشناسی هنر کمک کرد. آثار آرنیمز بهویژه کتاب مهم او “به سمت روانشناسی هنر” نقشی غیرقابل انکار در این رشد را داشت.
روانشناسی یونگ دیدگاه مثبتی نسبت به هنر و روانشناسی داشت. او معتقد بود که ناخودآگاه جمعی است و محتویات نفس را میتوان از طریق هنر و عبارات دیگر تجلی داد و پیوند جداناشدنی میان ناخودآگاه جمعی و هنر و هنرمندان برقرار است و هنرمند و آثارش جز ناهشیار جمعی نیست.
هنردرمانی شیوهای از درمان است که به مدد آن، فرد وارد فرایند خلق اثر هنری میشود و ضمن این تجربهی تازه، از نظر جسمی، روحی و عاطفی بهبود مییابد. با ورود به فرایند خلاق تولید اثر هنری، فرد شروع به ابراز ابعاد هنرمندانهی خود میکند و از این طریق میتواند رفتارها و احساساتش را تحت کنترل درآورد، از استرسها بکاهد و عزتنفسش را بهبود ببخشد.
هر یک از رشته های هنری اعم از تجسمی ، نمایشی و موسیقیایی باعث آرامش میشوند.
اثرگذاری این امور، بزرگ و کوچک نمیشناسد و موجب آرامش میشود. درواقع با پرداختن به هنر، افکار و احساسات فرد درگیر آن هنر می شود و هم در او ایجاد انگیزه و تجربه جدید میشود و هم به سلامت روحی و جسمی او کمک می کند و ادامه آن باعث خود آگاهی و شناخت استعدادها و مهارتهایش می شود و باعث می شود که به احساس رضایت درونی برسد و همانطور که قبلا گفته شد رسیدن به رضایت و خوشبختی درونی بسیاری از نابهنجاری ها و ناملایمات فکری و ذهنی در افراد را برطرف می کند.
در واقع هنر با تحریک قوه تخیل به تمرکز و مدیریت فکر منجر شده و به تخلیه هیجانی و کنترل احساسات بیانجامد. می تواند، با تبدیل افکار منفی به مهارت های مثبت بر اعتماد به نفس افراد تاثیر گذاشته و عزت نفس را افزایش دهد.
هنر به ننوعی بیان احساسات درونی و چه بسا سرکوب شده است که دستاورد آن رهایی از بخش نامطلوب این احساسات می تواند باشد. هدایت فرد به استفاده از فرصتهای فراهم آمده مانند آنچه در مدت پاندمی کرونا ایجاد شده موجب فاصله گرفتن از افراد سمی و ویرانگر ذهن و ایجاد احساس رضایت درونی از طریق ایجاد انگیزه با بهبود و توسعه مهارت و استعداد است.
همچنین پژوهش ها بیانگر تاثیرات مثبت انجام فعالیت هنری در تغییرات بیوشیمیایی در مغز ناشی از ترشحات هورمونها سودمند و مورد نیاز بدن است. براساس مطالعات منتشر شده در سال ۲۰۱۶ در مجله هنردرمانی آمریکا ، کمتر از یکساعت فعالیت خلاقانه بدون در نظر گرفتن تجربه هنری یا استعداد ، بر سلامت انسان و بهبود کیفیت زندگی او تاثیر مثبت دارد.
Monday, 25 November , 2024